این چند روز وارد پنل میشم می خوام یه کوچولو از سفرم بگم ولی منصرف میشم. الان هم نمیدونم این مطلب رو به پایان میرسونم یا نه !

امسال نسبت به سال ۹۶ خیلی شلوغ تر و با شکوه تر بود

هر بار چشمم به جمعیت می افتاد با خودم می گفتم کربلا چه خبره ؟.

 احتمالا  یه جایی به ترافیک آدما میرسیم .خدا رو شکر اون طوری که من تصور می کردم نشد :)

چهار شنبه عصر که حرکت کردیم پنجشنبه صبح مهران بودیم بعد از ساعت یازده 

سوار ماشین ها به سمت نجف حرکت کردیم.(البته قرار بود  کاظمین و سامرا بریم که با اختلاف گروه  ۶ نفره مواجه شدیم. سفرهای گروهی و چند نفره من معمولا حرفی نمی زنم )

شب رو موکب امام رضا (ع) استراحت کردیم. قرار شد ساعت ۳ و نیم بریم حرم که خلوت تره. ولی ساعت سه و نیم هم شلوغ بود رفت و برگشت ما ۴ ساعت طول کشید

قرار شد مسجد کوفه بریم دوباره با اختلاف گروه ۵ نفره برخورد کردیم (یه نفر از گروه جدا شد و با خانواده خودش به سمت کربلا حرکت کرد)

۱_کوله مهسا پر از خوراکی بود. یهو جوگیر میشد یه تعدادی عمود رو تند می رفت و بعد کند میشد 

۲_مریم هم سرگروه بود و حرف حرفِ خودش فقط عجله داشت برای رفتن 

از اول سفر بدو بدو داشت تا پایان سفر. می گفت نه اب بخوریم نه غذا نه استراحت کنیم .فقط بریم )فقط عجله داشت)

۳_منم پشت سر همه  حرکت می کردم و با خودم خلوت کرده بودم

۴_۵ پشت سر مریم حرکت می کردن

عمود ۶۰۰جایی برای استراحت پیدا نمی کردیم یه آقایی اومد سمت ما .

شب بخیر سعی کردم کوتاه بگم 

ادامه دارد .





قسمت اول (سفر به کربلا)

کردیم ,بریم ,رو ,یه ,ساعت ,سفر ,و با ,فقط عجله ,عجله داشت ,اول سفر ,پشت سر

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

وبلاگ رسمی روستای شیخ آباد رسانه ای برای بهترین ها آموزش میناکاری روی سفال در اصفهان - آموزشگاه کوثر خرید اکانت Ps4 | خرید اکانت ترکیبی ps4 | فروش اکانت Playstation 4|اکانت کرکی ps4 دکتر مریم مدانلو کردکلایی «بانوی قصه» آنتن مرکزی فیبر نوری شهر زیتونی گوشه ای از فعالیت های بچه های مسجد امام حسین علیه السلام وی بی کد